مرگ آتشین دختر تهرانی در خشم برادر
تاریخ انتشار: ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۶۶۳۱۶۶
فیلم به آتش کشیده شدن دختر جوان توسط برادرش عمق یک فاجعه در تهران را فاش کرد.
به گزارش ایران، در سونامی اطلاعات و اخبار و محتواهای فضای مجازی، انتشار کلیپها یا محتواهای دردناک و خشن، اجتنابناپذیر، اما دردناک است که به روح جامعه خدشه وارد میکند. درست مثل همین چند روز قبل که فیلم به قتل رسیدن شهید الداغی توسط اراذل و اوباش بازتاب وسیعی در سطح جامعه ایجاد کرد و هنوز چند روزی از آن حادثه تلخ نگذشته بود که شب گذشته کلیپ به آتش کشیده شدن دختر جوانی توسط یک مرد منتشر شد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
«خودروی چانگان سفید رنگ با سرعت خیلی کم چند متری حرکت میکند. در خودرو سمت راننده باز است و مرد جوانی با راننده درگیر است. مرد جوان یک بطری در دست دارد و محتوای داخل بطری را به سر و صورت و بدن راننده میپاشد. چند لحظه بعد راننده را از صندلی خودرو پایین میکشد و دستش را سمت جیبش میبرد. ناگهان هر دو نفر آتش میگیرند. راننده که یک زن جوان است سر تا پا در آتش میسوزد و در اطراف ماشینش میدود. همان موقع یک مرد جوان سر میرسد و با کپسول آتشنشانی اقدام به خاموش کردن آتش میکند.»
این شرح محتوای کلیپ است، اما آنچه درد این لحظههای خشن را در قلب بینندهها بیشتر میکند این است که دختر جوان به نام الهام چند روز بعد از حادثه در بیمارستان جان خود را از دست داد. این حادثه چند روز قبل در محله تهرانپارس رخ داد و رسیدگی به این پرونده ابتدا در دادسرای ناحیه ۱۴ شهید محلاتی به جریان افتاد، اما با مرگ تلخ الهام ۳۴ ساله در بیمارستان رسیدگی به پرونده در دستور کار محمد وهابی بازپرس کشیک قتل پایتخت قرار گرفت. متهم به آتشافروزی منجر به قتل، برادر الهام به نام (م. الف) ۳۶ ساله است که به خاطر اختلاف بر سر ارثیه پدری دست به اقدام مرگبار زده است. پدر آنها به تازگی به رحمت خدا رفته است. در حال حاضر متهم که خود نیز در جریان آتشسوزی صدمه دیده است در بیمارستان سوانح سوختی شهید مطهری تحت مداوا قرار دارد و بعد از ترخیص از بیمارستان بازجویی از او برای روشن شدن راز ماجرا آغاز خواهد شد.
خانوادهکشیدکتر مریم سامانی، استاد دانشگاه و روانشناس بالینی
گاهی افراد نمیتوانند از راههای متعارف به ثروت برسند، بنابراین از طریق برخی رفتارها مثل انطباق، نوآوری، تشریفات، عقبنشینی یا شورش میخواهند این فشار را کاهش داده و به خواسته خود برسند. در عقبنشینی مجرم خانوادهاش را میکشد تا به این وسیله خود را از فشار رها کند. در این زمان او اغلب با مسائلی مثل شکست در شغل و ناامیدی مداوم روبهرو است که باعث میشود احساس کند قدرت او تحلیل رفته است. از سوی دیگر این افراد اعتقاد دارند خانواده نتوانسته از آنها مراقبت کرده و حمایت لازم را داشته باشد. اگر این فشار در خارج از خانواده باشد احتمال خودکشی در فرد بالا میرود.
سایر عوامل مربوط به خانوادهکشی اغلب در کودکی شکل میگیرد و تا بزرگسالی ادامه پیدا میکند که میتوان در این زمینه به آسیبهای دوران کودکی دلبستگی ناایمن و ضعیف والدین که موجب ناسازگاری و عدم امنیت در کودک است، اشاره کرد برای مثال والدین اجتنابی که به نیازهای دوره کودکی بیتوجه هستند، اغلب کودکانی خشمگین و مستعد خشونت را به جامعه خواهند داد. جدایی و طلاق، سوءاستفاده و غفلت از فرزند موجب ترس رها شدن در کودک میشود که در بزرگسالی با رفتارهای آسیب زننده خود را نشان میدهد. براساس تحقیقات ۱۰ درصد از مجرمان دچار اختلالات روانی و یا تجربه کودک آزاری جنسی یا فیزیکی بودهاند. این عوامل موجب نوسانات رفتاری و عاطفی در آنان میشود و در جایی ترکیب این عوامل با هم موجب میشود تا فرد نتواند در مدیریت خشم موفق عمل کند یا به همدردی با دیگران بپردازد یا اینکه احساسات خود را بیان کند. همچنین تحقیر و احساس شرم، ناامیدی و شکستهای دوره کودکی عامل افسردگی هستند که مجرمان را در بزرگسالی تحریک کرده و در مجموع موجب خانوادهکشی میشود.
براساس تحقیقات از افرادی که اقدام به خانوادهکشی داشتهاند میتوان پی برد آنان با خشونت در دوره کودکی مواجه بودهاند و در زندگی ۵۱ درصدشان خشونت و سابقه خشونت دیده میشود. یعنی آنها قبل از خانوادهکشی فردی بودهاند که رفتارهای آسیبزننده و خشن داشتهاند؛ بنابراین گاه این افراد با رفتارهای کنترلی و ایجاد محدودیت یا تهدید کردن قبل از اقدام به خانوادهکشی در حقیقت نمایی را پیش روی قرار دادهاند که مورد توجه اطرافیان قرار نگرفته و از این زنگ خطر غفلت شده است. یکی از مواردی که جزو انگیزههای اصلی خانوادهکشی محسوب میشود مبارزه بر سر پول و اموال است که اگر با سابقه خشونت در خانواده همراه باشد، خطر خانوادهکشی را بالا میبرد.
با این حال باید گفت اگرچه استرسهای اقتصادی در خانوادهکشی تأثیر دارند، ولی باید به عوامل دیگری مانند طلاق، آسیبهای دوره کودکی و خشونت در خانواده نیز توجه داشت. همچنین باید خاطرنشان کرد در مجرمان ناامید با ترکیبی از فروپاشی خانواده و مسائل مالی روبهرو هستیم. مجرمان خانوادهکش گاهی به صورت ذهنی انگیزه ارتکاب قتل خانواده و خودکشی را دارند این افراد بشدت بیمار هستند و اختلال افسردگی اساسی، اضطراب شدید، اختلالات مربوط به عوامل استرسزا و تروما، اختلال کنترل تکانه و... باید برای در آنها مورد توجه باشد. همچنین اختلالات روانپریشی، دوقطبی، وسواس فکری – عملی و اختلالات شخصیت را باید در این موارد در مجرمان خانوادهکش مورد توجه قرار داد و توجه داشت که در خانوادهکشی با یک پاسخ ساده اجتماعی روبهرو نیستیم.
همانطور که دورکیم در معنای آنومی اشاره میکند این افراد دچار فروپاشی هنجارهای اجتماعی منجر به آشفتگی هستند. زمانی که بیهنجاری و آنومی بالا میرود احتمال ارتکاب جرم افزایش پیدا میکند که در آن مجرم معتقد است دیگر خانوادهای وجود ندارد و آنچه فکر میکند باید مورد توجه قرار گیرد و بر این اساس به هر قیمتی که شده افکارش را با خشنترین شیوه و دردناکترین تصویر عملی میکند.
منبع: فرارو
کلیدواژه: قتل خواهر خانواده کشی دوره کودکی مورد توجه رفتار ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۶۶۳۱۶۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ضرورت توجه به سلامت روانی، اخلاقی و اجتماعی در کنار سلامت جسم
معاون فرهنگی و اجتماعی پلیس در یادداشتی به مناسبت هفته سلامت، وجوه مهم سلامت را برشمرد و بر نقش خانواده در سلامت افراد تاکید کرد.
به گزارش ایسنا، سردار سعید منتظرالمهدی در یادداشتی به مناسبت هفته سلامت نوشت:« یکی از ارکان اصلی خوشبختی و بهروزی، «سلامت» است. چه، با برخورداری از تراز بالای صحت و سلامت است که میتوان برای تحقق اهداف ریز و درشت زندگی و بیشینهسازی شادابی و موفقیت، گام فراسو نهاد و جهد و جد روزافزون کرد. لیکن، نباید از یاد برد که قلمرو و حیطه سلامت هرگز در سطح «سلامت جسم» محدود نمیماند بلکه حیطههای پر اهمیت دیگری را نیز در بر میگیرد که از آن میان سه حیطه دیگر سلامت، یعنی «سلامت روان»، «سلامت اخلاق» و «سلامت اجتماعی» در خور توجه فزونتری هستند. نیازی به یادآوری نیست که این چهار حیطه سلامت پیوند وثیق و جدایی ناپذیری با یکدیگر دارند و لاجرم زوال یا نقصان هریک قادر است آن سه دیگر را دستخوش کژکارکردی کند.
چنانچه از حیث یادآوری و بیش و کم از منظر امروزین بخواهیم تعریفی بس مختصر از این چهار حیطه سلامت به دست دهیم چنین میتوان گفت که جسم آنگاه سالم است که بتوان بیهیچ محدودیتی از همه ظرفیت و توان آن برای «نیکو زیستن» بهره جست، روان نیز زمانی در سلامت است که نه تنها در دام هیچ «تعارض» آشفتهساز و نشانگان ملال انگیز و تنیدگی آشوبناکی گرفتار نشده باشد بلکه لبریز سُرور و وجد و خرسندی و پیوسته در تعالی و پویایی باشد. به همین قیاس سلامت اخلاقی نیز به حالتی اطلاق میشود که ذهن و ضمیر فرد عاری از «احساس گناه» باشد؛ آشکار است که لازمه فراچنگ زدن چنین خلق و حالتی آن است که فرد در کنش و منش و بینش خود، «فضایل اخلاقی» نظیر صداقت، عدالت، اصالت، امانت و جزو آن را فرو نگذارد و برای بیشینهسازی آنها پیوسته بکوشد. سرانجام، مراد از «سلامت اجتماعی» آلوده نشدن به آسیبهای مختلف از یک سو و داشتن ارتباط و تعامل «شفابخش» با جمع و جامعه از دیگر سو است.
ناگفته پیداست که یک دوجین عامل را میتوان نشان کرد و نشان داد که بر هر یک از این چهار حیطه سترگ سلامت تاثیر میگذارند. اما، تردیدی نمیتوان کرد که در این میان سهم و نقش خانواده برجستهتر است. چون همانگونه که می دانیم در خانواده است که «اندیشه» شکل میگیرد، «شخصیت» فرا میبالد، «منش» نضج مییابد، «نگرش به خویشتن» پایهریزی می شود و «نحوه رفتار» در برابر پدیدهها و در شرایط مختلف، سمت و سو داده میشود.
حال این پرسش در برابر ما عرض اندام میکند که کدام خانواده قادر است تراز و میزان هر یک از چهار نوع سلامت را ارتقا دهد و مانع از فروشدن در «بیماری» و نقصان سلامت شود؟ در پاسخ به این پرسش میتوان انبوهی شاخص و ملاک را برای « خانواده سلامت محور» و «سالم پرور» فهرست کرد. لیکن به باور من از آن میان شاخص های زیر اهمیت بیشتری دارند:
۱.سبک زندگی برخوردار از تحرک بهینه (۶۰ دقیقه در روز)، بهداشت مطلوب، چک آپ دوره ای، تفریح به موقع و تغذیه مناسب. چنین سبکی نه تنها به سلامت جسم یاری میرساند بلکه سلامت ذهن و روان را نیز مضاعف میکند.
۲.پیروی از الگوی گفتوگوی سازنده برای از میان راندن تعارضات ناگزیر زندگی. در چنین خانوادهای کمتر مشاجره و منازعه و مجادله دیده میشود. چه، اینگونه خانوادهها زبان و کلام را در جهت «مفاهمه» و مصالحه بکار میگیرند و با گفت و شنود به موقع مانع از سایه انداختن تعارضات و مسائل حل نشده بر ساحت جان و روان میشوند.
۳.افزایش مستمر ذخیره شناختی. در خانواده سلامت محور مطالعه و یادگیری رفتاری رایج و مستمر است و لاجرم اعضای اینگونه خانوادهها پیوسته دانایی خود را افزایش میدهند و اندیشه خود را زیبا و غنی میسازند. آنان همچنین میکوشند تا «دانش» خود را به «خِرد» تبدیل سازند و آن را در کنش و عمل خود بکار بندند. ناگفته پیداست که پیامد دانایی، خردمندی و «اندیشه زیبا» خوشامدگویی مستمر به زیباییهای بیکران زندگی و شادابی و شورمندی جسم و روان است.
۴.فضیلتمند زیستن. در خانواده سالم پرور و سلامت محور به فضائل اخلاقی نه تنها در «گفتار» بلکه در «کردار» ارج نهاده میشود. به همین سبب اینگونه خانوادهها اغلب با خود و دیگران «در صلح» و آرامش هستند.
۴.برخورداری از روابط و پیوندهای اجتماعی خرسند ساز. چنین پیوندی نوعی «حمایت اجتماعی» است که همچون «سپری نیرومند» از اعضای خانواده در برابر سختیها و رنج های ناگزیر زندگی حفاظت میکند. یادمان باشد که در جهان بودن یعنی با دیگران بودن.
خلاصه آنکه، خانواده سلامت محور «زندگی زیسته» سالمی دارد و لاجرم احساس خوشبختی و بهروزی و شادابی آن پیوسته در حال افزایش است.»
انتهای پیام